کد مطلب:303667 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:176

گریه بی شیون



شمع این مسئله را بر همه كس روشن كرد

كه توان تا به سحر گریه بی شیون كرد


بر سر تربت زهرا علی از سوز جگر

ناله ها در دل شب بی خبر از دشمن كرد


تنگ شد سینه بی كینه آن میرجهان

كآرزوی سفر جان زدیار تن كرد


گفت: ای كاش كه جان با نفس آیند برون

هجر تو گلشن عالم به علی گلخن كرد


درد دل با شهر مدینه


ای مدینه دلم را شكستند

زورقی را به دریا شكستند


ای مدینه دلم غرق خون است

مثل رنگ شفق لاله گون است


جام قلبم زخون گشته لبریز

داده گردون گلم را به پائیز


ای مدینه گلم شد كفن پوش

پرتو خانه ام گشت خاموش


ای مدینه خزان شد بهارم

من عزا دارم و سوگوارم


ای مدینه به سینه نفس نیست

آگه از این دل خسته كس نیست


تا كه بستند از كین پرم را

می زدند از جفا همسرم را


ای مدینه علی مانده تنها

مانده تنها و افتاده از پا


تا نبینم زسیلی نشانه

شسته ام همسرم را شبانه


ای مدینه حبیبم كجا رفت؟

دردمندم طبیبم كجا رفت


رفت و من ماندم و یك جهان غم

یك جهان غصه یك دشت ماتم


می رسد جان زغم برلب من

خانه داری كند زینب من


ای مدینه زمن خسته تر نیست

چون من خسته، بشكسته پر نیست


باب ظلم و ستم را گشودند

هستیم را زدستم ربودند


رشته هسیتم را گسستند

ای مدینه دلم را شكستند. [1] .


زهرا جان


بعد از این دل به كه آرام كنم

راحت جان و دل خسته ما


روز خود را به كجا شام كنم

مقصد بال و پر بسته ما


آنچه ای بلبل شوریده ما

زتو مانده است گل پرپر تست


آنچه مانده است بر دیده ما

جای خالی تو و بستر تست [2] .


درد دل علی (ع) با پیكر مطهر همسرش زهرا سلام اله


ای روی دل فروز تو شمع شبانه ام

شد بی فروغ روی تو تاریك خانه ام


زهرا تو رفتی از غم دنیا رها شدی

من بی تو چون پرنده گم كرده لانه ام


بعد از تو درد دل به كو گویم كه همچو تو

باشد شریك درد دل محرمانه ام؟


زهرا چرا جواب علی را نمی دهی؟

ای با خبر زسوز دل عاشقانه ام


اندر حیات عاریه شرمنده توام

هرگه كنم نظر به در و آستانه ام


بر حق خود قسم دهمت بگذر از علی

بس جور روزگار كشیدی به خانه ام [3] .


خطاب به همسر پهلو شكسته اش


من كیم تنهای بیدار شبم

من تسلی بخش قلب زینبم


آمدند و هستیم را سوختند

غنچه را بر سینه گل دوختند


جان من آرامش من روح من

غرق طوفانم مدد كن نوح من


مانده از تو یادگار ساده ات

پیش زینب چادر و سجاده ات


زینبت با بی كسی خو می كند

چادر و سجاده ات بو می كند [4] .


علی علیه السلام بر سر قبر بانویش


گرم از دشمن دون پاك نبود

پای برگشتن از این خاك نبود


خیمه غم سر وپا می كردم

ناله از قلب رها می كردم


آنچنان می زدم از دل فریاد

كه رود هر غم مشكل ازیاد


چه كنم پیك سحر می آید

وقت این ناله به سر می آید


ترسم از فتنه كه بیدار شود

سّر بنهفته پدیدار شود


بار دیگر نگذارد ایام

این دل آزرده بگیرد آرام


جای رازی كه نهان باید بود

در برش بسته دهان باید بود


گفتاری دیگر از علی علیه السلام به هنگام خاك سپاری همسرش زهرا علیهاسلام

نوشته اند: كه چون مولای متقیان علیه السلام خواست بدن نازنین همسرش زهرا علیهاسلام را به قبر بسپارد فرمود:

بسم الله الّرَحْمن الرَحیم بسْم اللّه وَ باللّه وَ عَلی مِلّة رَسُول اللّهَ.

سَلّمُتك اَیّتُها الّصدّیِقَةُ الّطاهِرَةُ اِلی مَنْ هُوَ اَوْلی بِكِ مِنّی وَ رضَیتَ لَكِ بِمارضی الله تُعالی لكِ «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ مِنْها نُعِیُدكُمْ وَ مِنْها نخرجكم تارة اخری» و این اشعار جانسور نیز زبان حال آن حضرت است:


ولای الاُمُور تُدفن سراً

بِضْعَةُ المُصطفی و یُعْفی ثراها


فَمَضَتْ وَهَیِ اَعْظَمُ الّناسِ شَجْواً

فَیَ فَم الّدَهْر غُصّةً مِنْ حَواها


وَثَوَتْ لاتری لَها الّناسُ مَثْویً

اَیّ قُدسٍ یَضُمُّهُ مَثواها [5] .


بنام خداوند بخشاینده و مهربان بنام خدا و به سوی او و بر طریقه رسول او

ای فاطمه ای صدیقه طاهره تو را به كسی سپردم كه از من شایسته تر است به تو.

و برای تو راضی شدم چیزی را كه خداوند آن را برای تو پسندید

سپس این آیه كریمه را تلاوت كرد. مِنْها خَلَقْناكَمَ... از خاك شما را آفریدیم و در آن شما را بازگشت می دهیم و از آن مجدداً شما را خارج خواهیم كرد (و پای حساب در روز جزا حاضر خواهیم ساخت)

فاطمه به چه دلیلی باید شب دفن شود پاره تن مصطفی از چه رو باید قبرش مخفی و پوشیده بماند؟

او در حالی از دنیا رفت كه از همه مردم غصه اش بزرگتر بود غصه ای بزرگتر از غصه فاطمه را روزگار نخورده و ندیده است.

او شب به خاك سپرده شد كه مردم هرگز قبر او را ندانند كجاست كدام پاكیزه ای را همچون فاطمه، زمین در آغوش گرفته است؟

در مصیبت حضرت زهرا سلام اله علیها


به عالم قدر هر دلداده را دلدار می داند

چنانكه سوز دل را چشم گوهربار می داند


من از درد دل مولا به شام تار دانستم

كه بلبل قدر گل را از جفای خار می داند


مپرس از من چرا دست از علی برداشت آن بانو

كه شرح این سخن را قنفذ خونخوار می داند


اگر خواهی بدانی ماجرای قتل زهرا را

نمی داند كسی اما در ودیوار می داند


من از آهی كه زهرا می كشید از سینه دانستم

كه سوز سینه اش را ضربت مسمار می داند [6] .


سفارش فاطمه علیهاسلام به علی علیه السلام


مولا بیا شبهای جمعه بر مزارم

روحم شود راحت اگر آیی كنارم


ای روح و جانم یا علی

ورد زبانم یا علی


سوی پدر با صد مِحن امشب روانم

جان تو و جان حسین و كودكانم


بنشین كنارم یا علی

ای افتخارم یا علی [7] .


فریاد تنهاترین مرد عالم اسلام


ای كشتی صبر علی پهلو گرفتی

با تو چه كردند از علی هم رو گرفتی


نامرد، مردم انتقام از زن گرفتند

همدست بودند و تو را از من گرفتند


در اوج تنهایی امیدم را گسستند

دست مرا بستند و بازویت شكستند


دیگر برای من امیدی جز خدا نیست

اینجا كسی با دردهایم آشنا نیست


یعنی كه بی زهرا شدم باور ندارم

ای كاش دیگر سر زخاكش برندارم


آن شب تو را چون نوح در گرداب دیدم

ماهی میان ابر، در خوناب دیدم


آن سو پیمبر، از تو استقبال می كرد

این سو تو را جان علی دنبال می كرد


من در قفس ماندم ولی تو گرم پرواز

همتای من رفتی ولی تنها شدم باز [8] .



[1] سروده: محمود تاري متخلص به ياسر.

[2] امير صادقي.

[3] شهريار.

[4] سروده سادات اخوي.

[5] ناسخ التواريخ شرح حال حضرت فاطمه زهرا (س).

[6] سروده: ژوليده نيشابوري.

[7] سروده: صديق عرباني.

[8] سروده: سيدمحمدسادات اخوي.